«مکانیسم ماشه» یا مکانیزم ماشه که در ادبیات رسمی به آن «اسنپبک» (Snapback) یا «بازگشت خودکار تحریمها» نیز گفته میشود، یک سازوکار حقوقی-سیاسی است که در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل تعبیه شده است. این قطعنامه، توافق هستهای ایران با گروه ۱+۵ (آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین و آلمان) موسوم به برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) را تأیید کرد.
برای درک دقیق این مکانیسم، به این نکات کلیدی توجه کنید:
-
هدف اصلی: هدف از طراحی این مکانیسم، ایجاد یک اهرم فشار برای اطمینان از پایبندی ایران به تعهدات هستهای خود در برجام بود. این مکانیسم طراحی شد تا در صورت «عدم پایبندی اساسی» ایران به توافق، تمامی تحریمهای بینالمللی سازمان ملل که قبل از برجام وجود داشتند، به صورت خودکار و بدون نیاز به رأیگیری جدید بازگردند.
-
فرآیند فعالسازی:
- هر یک از کشورهای عضو برجام (ایران یا هر یک از اعضای ۱+۵) میتواند در صورت مشاهده آنچه «عدم پایبندی اساسی» طرف مقابل میداند، فرآیند حل اختلاف (Dispute Resolution Mechanism – DRM) را آغاز کند.
- این فرآیند شامل رجوع به کمیسیون مشترک و سپس وزیران خارجه و در نهایت یک هیئت مشورتی است.
- اگر پس از طی این مراحل، کشور شاکی همچنان معتقد باشد که موضوع حل نشده، میتواند رسماً موضوع را به عنوان «عدم پایبندی اساسی» به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دهد.
-
نقطه تفاوت و وجه تسمیه «ماشه»:
- اینجاست که تفاوت بزرگ حقوقی این مکانیسم نمایان میشود. بر خلاف روال عادی شورای امنیت که برای وضع تحریم نیاز به یک قطعنامه جدید با حداقل ۹ رأی موافق و بدون وتوی هیچیک از اعضای دائم (P5) دارد، در مکانیسم ماشه، فرآیند معکوس است.
- وقتی یک کشور عضو برجام، عدم پایبندی ایران را به شورا گزارش میدهد، یک پیشنویس قطعنامه برای «ادامه لغو تحریمها» به رأی گذاشته میشود.
- برای اینکه تحریمها بازنگردند، این قطعنامه باید تصویب شود. اما هر یک از اعضای دائم شورای امنیت (آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین) میتواند این قطعنامه را وتو کند.
- به عبارت دیگر، کافی است فقط یکی از این پنج کشور با ادامه لغو تحریمها مخالفت کند (آن را وتو کند) تا ظرف ۳۰ روز، تمام ۶ قطعنامه تحریمی پیش از برجام علیه ایران، به صورت خودکار احیا شوند.
به همین دلیل به آن «ماشه» میگویند؛ یک کشور به تنهایی میتواند ماشه را بکشد و کل ساختار لغو تحریمها را فرو بریزد، بدون اینکه بقیه بتوانند با وتوی خود جلوی آن را بگیرند.
بخش دوم: تاریخچه و فلسفه شکلگیری مکانیسم ماشه
این مکانیسم محصول مستقیم بیاعتمادی ، به خصوص از جانب ایالات متحده و متحدان اروپاییاش، به دیگر اعضای شورای امنیت (روسیه و چین) بود.
-
نگرانی کنگره آمریکا: در طول مذاکرات هستهای (۲۰۱۳-۲۰۱۵)، دولت اوباما با فشار شدید کنگره آمریکا مواجه بود. بسیاری از سناتورها و نمایندگان معتقد بودند که اگر ایران توافق را نقض کند، روسیه یا چین به دلیل منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک خود، هرگونه تلاش برای بازگرداندن تحریمها در شورای امنیت را وتو خواهند کرد. این یک مانع بزرگ برای پذیرش توافق در داخل آمریکا بود.
-
راهحل تیم مذاکرهکننده آمریکا: برای حل این مشکل، تیم حقوقی و دیپلماتیک آمریکا این سازوکار «وتوی معکوس» را طراحی کرد. آنها استدلال کردند که با این مکانیسم، آمریکا دیگر نگران وتوی روسیه و چین نخواهد بود؛ بلکه برعکس، خود آمریکا میتواند از حق وتوی خود برای بازگرداندن تحریمها استفاده کند. این یک امتیاز بزرگ بود که دولت اوباما برای فروش توافق به کنگره و افکار عمومی مردد آمریکا به دست آورد. اما سوال بزرگ این است که چرا ایران پذیرفت؟
-
چرا ایران و دیگران پذیرفتند؟
- ایران: تیم مذاکرهکننده ایران معتقد بود که این مکانیسم یک شمشیر دو لبه است و ایران نیز میتواند از آن علیه طرف مقابل استفاده کند. همچنین، آنها این را بهای لازم برای رسیدن به یک توافق جامع و لغو تحریمهای فلجکننده میدانستند و احتمالاً تصور نمیکردند که آمریکا به این سرعت و به صورت یکجانبه از برجام خارج شود و سپس بخواهد از مکانیسمی در داخل همان توافق استفاده کند.
- روسیه و چین: آنها نیز با این سازوکار موافقت کردند، زیرا در آن زمان اولویت اصلی، رسیدن به یک راهحل دیپلماتیک و جلوگیری از یک درگیری نظامی بالقوه در خاورمیانه بود. آنها نیز احتمالاً این را یک سازوکار تئوریک برای موارد نقض فاحش میدانستند، نه ابزاری برای بازیهای سیاسی.
در نهایت، مکانیسم ماشه به عنوان یک «قرص سمی» در قلب برجام قرار گرفت؛ یک راهحل مبتکرانه برای عبور از بنبست سیاسی که در عین حال، پتانسیل تخریب کل توافق را نیز در خود داشت.
بخش سوم: پیشبینی پیامدهای فعالسازی برای اقتصاد ایران
اگر مکانیسم ماشه فعال شود چه میشود؟ اگر مکانیسم ماشه فعال شود، ایران تحت شدیدترین رژیم تحریمی تاریخ سازمان ملل قرار خواهد گرفت (بازگشت به ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد). این وضعیت به مراتب بدتر از تحریمهای یکجانبه آمریکا خواهد بود، زیرا این بار تمام کشورهای عضو سازمان ملل قانوناً موظف به اجرای آنها هستند.
پیامدهای اقتصادی:
-
سقوط کامل صادرات نفت و گاز: صادرات رسمی نفت ایران عملاً به صفر خواهد رسید. حتی کشورهایی مانند چین که تحت تحریمهای یکجانبه آمریکا به خرید نفت ایران (اغلب با تخفیف و به صورت غیررسمی) ادامه میدهند، برای عدم تقابل با یک اجماع جهانی و قطعنامههای لازمالاجرای سازمان ملل، مجبور به توقف خرید خواهند شد. این به معنای قطع شریان اصلی درآمدهای ارزی کشور است.
-
انزوای مطلق بانکی و مالی: بازگشت تحریمهای سازمان ملل به معنای قطع دسترسی تمام بانکهای ایرانی به سیستمهای مالی جهانی، از جمله سوئیفت (SWIFT) است. هرگونه نقل و انتقال پول، گشایش اعتبار اسنادی (LC) و تجارت رسمی بینالمللی غیرممکن خواهد شد. این انزوا بسیار عمیقتر از وضعیت فعلی خواهد بود.
-
ابرتورم (Hyperinflation) و سقوط ارزش پول ملی: با قطع درآمدهای ارزی و عدم امکان تأمین مالی دولت، تنها راه باقیمانده برای جبران کسری بودجه، استقراض از بانک مرکزی و چاپ پول بدون پشتوانه خواهد بود. این امر به سرعت اقتصاد را وارد چرخه ابرتورم میکند، قدرت خرید مردم کاهش یافته و قیمتها افزایش مییابند.
-
توقف کامل سرمایهگذاری خارجی و فرار سرمایه داخلی: هیچ شرکت خارجیای حاضر به سرمایهگذاری در کشوری که تحت تحریمهای فصل هفتمی سازمان ملل است، نخواهد بود. متاسفانه سرمایههای داخلی نیز با سرعت بیشتری از کشور خارج خواهند شد.
-
بحران در تأمین کالاهای اساسی و دارو: اگرچه کالاهای بشردوستانه معمولاً از تحریمها مستثنی هستند، اما به دلیل مسدود شدن کامل کانالهای بانکی، پرداخت پول برای واردات همین کالاها نیز تقریباً غیرممکن میشود. این موضوع کشور را با کمبود شدید دارو، تجهیزات پزشکی و مواد غذایی مواجه خواهد کرد.
مطلب کاملا مرتبط و سودمند : حذف صفر از پول ملی + مهار نکردن تورم = اشتباه بزرگ
بخش چهارم: پیشبینی پیامدها برای صنعت ایران
صنعت ایران که به شدت به واردات مواد اولیه، قطعات یدکی و ماشینآلات وابسته است، با یک شوک روبرو خواهد شد.
-
بحران تأمین مواد اولیه و قطعات: زنجیره تأمین اکثر صنایع، از خودروسازی و لوازم خانگی گرفته تا پتروشیمی و فولاد، به دلیل عدم امکان واردات، قطع یا ضعیف خواهد شد. بعضی از کارخانهها به دلیل نبود مواد اولیه یا یک قطعه یدکی کوچک، خط تولید خود را متوقف خواهند کرد.
-
فرسودگی و توقف نوسازی: امکان واردات ماشینآلات جدید، تکنولوژی روز و دانش فنی از بین میرود. صنایع کشور که همین حالا نیز با فرسودگی دست و پنجه نرم میکنند، به سرعت مستهلک شده و توان رقابتی خود را به طور کامل از دست خواهند داد.
-
از دست رفتن کامل بازارهای صادراتی: حتی صنایعی که به مواد اولیه داخلی متکی هستند (مانند محصولات پتروشیمی، معدنی یا کشاورزی)، به دلیل تحریمهای بانکی و حملونقل، امکان صادرات محصولات خود را از دست میدهند. هیچ کشتی و شرکت بیمهای معتبری حاضر به حمل کالاهای ایرانی نخواهد بود.
-
کاهش تولید انبوه و بیکاری گسترده: نتیجه مستقیم موارد فوق، کاهش شدید ظرفیت تولید کارخانهها، تعطیلی بسیاری از واحدهای صنعتی و خدماتی و در نتیجه، سونامی بیکاری در سطح کشور خواهد بود.
-
افول کیفیت و افزایش قیمت: صنایع مجبور به روی آوردن به مهندسی معکوسهای بیکیفیت و استفاده از مواد داخلی بعضا نامرغوب میشوند. این امر منجر به تولید محصولاتی با کیفیت بسیار پایینتر و قیمت تمامشده بالاتر برای مصرفکننده داخلی خواهد شد.
بخش پنجم: آیا راه حلی وجود دارد؟ (تحلیل راهکارها)
خروج از این بنبست دشوار است و راهحلهای ساده و سریعی وجود ندارد. گزینههای موجود هر یک با چالشهای جدی روبرو هستند:
-
راه حل اول: دیپلماسی و مذاکره (محتملترین و دشوارترین)
- توضیح: ایران و قدرتهای جهانی باید به میز مذاکره بازگردند و به یک توافق جدید یا یک تفاهم برای احیای برجام دست یابند که نگرانیهای هر دو طرف را برطرف کند. این مسیر نیازمند انعطافپذیری بسیار بالا از سوی ایران و تضمینهای معتبر از سوی غرب، به خصوص آمریکا، است.
- چالش: بیاعتمادی عمیق میان طرفین، عهد شکنی های زیاد آمریکا در گذشته در مسئله برجام و مذاکرات قبل از جنگ 12 روزه، فشارهای داخلی در ایران و آمریکا، و پیچیدگیهای ژئوپلیتیک منطقه، رسیدن به چنین توافقی را بسیار سخت میکند.
-
راه حل دوم: چالش حقوقی بینالمللی
- توضیح: ایران میتواند با استناد به خروج یکجانبه ترامپ آمریکا از برجام، فعالسازی مکانیسم ماشه توسط این کشور را در نهادهایی مانند دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) به چالش بکشد. ایران قبلاً در این زمینه موفقیتهای نسبی کسب کرده است.
- چالش: احکام دیوان لاهه اگرچه اعتبار حقوقی دارند، اما ضمانت اجرایی در برابر تصمیمات شورای امنیت (به خصوص با وتوی یک عضو دائم) ندارند. این یک پیروزی سیاسی و اخلاقی خواهد بود، اما احتمالاً تأثیر عملی کمی بر لغو تحریمها خواهد داشت.
-
راه حل سوم: اتکا به شرق (روسیه و چین)
- توضیح: ایران میتواند با تعمیق روابط استراتژیک با چین و روسیه، تلاش کند تا اثرات تحریمها را کاهش دهد. این کشورها ممکن است در شورای امنیت از ایران حمایت سیاسی کنند.
- چالش: این یک راه حل کامل نیست. شرکتها و بانکهای بزرگ چینی و روسی به شدت با اقتصاد جهانی در هم تنیده هستند و از ترس تحریمهای ثانویه آمریکا (Secondary Sanctions)، حاضر به ریسک همکاری گسترده با ایرانِ تحت تحریم سازمان ملل نخواهند بود. همکاری آنها محدود، پرهزینه و غیرقابل اتکا خواهد بود.
-
راه حل چهارم: اقتصاد مقاومتی و تابآوری داخلی
- توضیح: این راهکار بر کاهش وابستگی به خارج، مدیریت منابع داخلی، کنترل مصرف و تلاش برای خودکفایی متمرکز است. این یک استراتژی برای «زنده ماندن» است، نه «پیشرفت کردن».
- چالش: اقتصاد مقاومتی در یک محیط منزوی، به معنای پذیرش یک سطح پایینتر از رفاه، تکنولوژی و کیفیت زندگی است. این راهکار میتواند از فروپاشی کامل جلوگیری کند، اما نمیتواند جایگزین تعامل سازنده با اقتصاد جهانی شود و در بلندمدت منجر به فرسایش سرمایه انسانی و فیزیکی کشور خواهد شد.
بخش ششم : تحلیل اثرات فعالسازی مکانیسم ماشه بر بازار مسکن ایران
بازار مسکن در ایران یک ویژگی منحصر به فرد دارد: هم یک کالای مصرفی (سرپناه) است و هم مهمترین و امنترین دارایی برای حفظ ارزش پول در برابر تورم. فعالسازی ماشه، این دوگانگی را به یک بحران عمیق تبدیل خواهد کرد.
-
رکود تورمی عمیق (Deep Stagflation):
- جنبه تورمی: با وقوع ابرتورم و سقوط ارزش ریال، دارندگان نقدینگی برای فرار از بیارزش شدن پول خود، به سمت خرید داراییهای ثابت هجوم میآورند. مسکن، به عنوان امنترین دارایی فیزیکی، اولین مقصد خواهد بود. این تقاضا برای «حفظ ارزش» باعث میشود قیمت اسمی (ریالی) مسکن به صورت نجومی و غیرقابل کنترل افزایش یابد.
- جنبه رکودی: همزمان، قدرت خرید عموم مردم به دلیل ابرتورم و بیکاری گسترده نابود میشود. تقاضای مصرفی (خرید خانه برای سکونت) عملاً به صفر میرسد. وامهای بانکی برای خرید مسکن بیمعنی و غیرقابل دسترس میشوند. در نتیجه، تعداد معاملات به شدت سقوط کرده و بازار به یک انجماد کامل فرو میرود.
- نتیجه: بازار مسکن ایران وارد یک «رکود تورمی» بسیار عمیق میشود: قیمتها روی کاغذ سر به فلک میکشند، اما هیچ معامله واقعی صورت نمیگیرد. این وضعیت، قفل شدن کامل سرمایه در بخش مسکن را به همراه دارد.
-
توقف ساختوسازهای جدید:
- بازگشت تحریمهای سازمان ملل، تولید مصالح ساختمانی کلیدی مانند فولاد و سیمان را که انرژیبر هستند، با بحران مواجه میکند. از طرفی، هزینه تولیدشان به دلیل تورم سرسامآور میشود و از طرف دیگر، امکان صادرات مازاد آنها از بین میرود.
- قیمت تمامشده ساخت به قدری بالا میرود که هیچ سازندهای جرات شروع پروژه جدید را نخواهد داشت، زیرا هیچ چشماندازی برای فروش واحدهای ساختهشده وجود نخواهد داشت.
- نتیجه این امر، توقف کامل عرضه مسکن جدید به بازار است که در بلندمدت، بحران کمبود مسکن را تشدید میکند.
-
بحران در بازار اجارهبها:
- این بخش، اجتماعیترین و دردناکترین پیامد خواهد بود. موجران برای حفظ ارزش دارایی خود و پوشش هزینهها، نرخ اجارهبها را متناسب با ابرتورم و نرخ دلار افزایش خواهند داد یا تقاضای اجاره به صورت ارزی یا سکه طلا خواهند کرد.
- مستأجران که حقوق و درآمدشان به ریال است و قدرت خریدشان از بین رفته، به هیچ وجه توان پرداخت چنین اجارههایی را نخواهند داشت.
- این وضعیت به یک بحران اجتماعی منجر میشود: افزایش شدید تعداد خانوارهای ناتوان از پرداخت اجاره، سونامی احکام تخلیه، حاشیهنشینی گسترده .
بخش هفتم : تحلیل اثرات فعالسازی مکانیسم ماشه بر صنعت آسانسور و پله برقی
این صنعت نمونهای عالی از یک صنعت مونتاژمحور و به شدت وابسته به واردات قطعات با تکنولوژی بالا (High-Tech) است. به همین دلیل، اثرات ماشه بر آن مستقیم، سریع خواهد بود.
-
قطع کامل و فوری زنجیره تأمین (Supply Chain Collapse):
- بخشهای حیاتی یک آسانسور مدرن، وارداتی هستند. این قطعات شامل:
- موتور گیربکس یا گیرلس (Motor): عمدتاً از ایتالیا، آلمان و اسپانیا.
- تابلو فرمان (Control Panel): مغز آسانسور که تکنولوژی پیچیدهای دارد.
- ریل راهنما (Guide Rails): نیازمند آلیاژ و فرآوری دقیق، عمدتاً از چین، اسپانیا و ایتالیا.
- درایو کنترل سرعت (Inverter/Drive): قطعات الکترونیکی حساس.
- قطعات ایمنی کلیدی (Safety Gear / Parachute): که استاندارد تولید بسیار بالایی دارند.
- با فعال شدن ماشه و انزوای بانکی و لجستیکی، واردات رسمی و قانونی این قطعات مطلقاً غیرممکن میشود. هیچ شرکت معتبر اروپایی یا حتی چینی، حاضر به فروش این قطعات به ایرانِ تحت تحریم فصل هفتم سازمان ملل نخواهد بود.
-
توقف پروژههای در حال ساخت و احتمال ورشکستگی شرکتها:
- پروژههای ساختمانی که آسانسورهای آنها در مرحله نصب قرار دارند، ممکن است متوقف شوند. ساختمانی که آسانسور ندارد، پایان کار نمیگیرد و قابل سکونت نیست.
- شرکتهای آسانسوری که قرارداد دارند اما نمیتوانند قطعات را تأمین کنند، با کارفرمایان خود دچار مشکل حقوقی شده و قادر به تکمیل تعهدات خود نخواهند بود. این امر در صورت عدم برنامه ریزی می تواند منجر به ورشکستگی شرکتهای نصب و خدمات آسانسور و بیکاری گسترده متخصصان این حوزه میشود.
-
بحران ایمنی و افزایش شدید سوانح:
- این خطرناکترین پیامد بلندمدت است. میلیونها آسانسور در سراسر کشور در حال کار هستند که نیازمند تعمیر و نگهداری دورهای و تعویض قطعات مستهلک هستند.
- با نبود قطعات اصلی (Original)، بازار سیاه برای قطعات قاچاق، بیکیفیت و تقلبی داغ میشود.
- تعمیرکاران برای راهاندازی آسانسورهای خراب، مجبور به استفاده از قطعات دستدوم، مهندسی معکوس شده با کیفیت پایین، یا حتی حذف برخی از سیستمهای ایمنی میشوند.
- نتیجه: ایمنی آسانسورها در سطح کشور افت کرده و باید منتظر افزایش حوادث سقوط، گیر کردن و سوانح مربوط به آسانسورها و پلههای برقی بود. این یک تهدید برای شهروندان است.
-
نابودی پتانسیل تولید و صادرات:
- هرچند بخشهایی از صنعت آسانسور (مانند تولید کابین و برخی قطعات مکانیکی) در ایران بومی شده است، اما بدون قطعات کلیدی وارداتی، امکان تولید یک پکیج کامل آسانسور وجود ندارد.
- هرگونه پتانسیل برای صادرات قطعات یا پکیجهای آسانسور به کشورهای همسایه نیز به دلیل تحریمهای حملونقل و بانکی از بین خواهد رفت.
فعالسازی مکانیسم ماشه، بازار مسکن را به یک بازار منجمد و غیرقابل معامله با قیمتهای اسمی نجومی و بحران اجتماعی در بخش اجاره تبدیل میکند. همزمان، صنعت آسانسور و پله برقی را به دلیل وابستگی حیاتی به واردات، با خطر ورشکستگی مواجه کرده و از آن مهمتر، یک چالش ایمنی ایجاد میکند.
جمعبندی نهایی
مکانیسم ماشه، میراث خطرناک و قرص سمی دوران مذاکرات برجام است که به عنوان یک ابزار بازدارنده طراحی شد، اما اکنون پتانسیل تبدیل شدن به وسیله ای برای تخریب کامل تعاملات اقتصادی ایران با جهان را دارد. فعالسازی آن اقتصاد و صنعت ایران را با بحرانی بیسابقه، عمیقتر از هر زمان دیگری، مواجه خواهد کرد. در حالی که راهکارهای حقوقی و نگاه به شرق میتوانند به صورت محدود کمککننده باشند، تنها مسیر واقعی برای جلوگیری از این فاجعه یا خروج از آن، بازگشت به مسیر دیپلماسی فعال، هوشمندانه و مبتنی بر واقعبینی است. هرگونه تأخیر در این زمینه، هزینههای اقتصادی و اجتماعی جبرانناپذیری را بر کشور تحمیل خواهد کرد.
واقعیت های مرتبط :
پیش بینی الگوی مهاجرت ایران با توجه به بحران آب
فرونشست زمین : مناطق پرخطر تهران و ایران + جدول
بدون دیدگاه